ترس مامانی
وای اامروز خیلی بدجور ترسیده بودم تو هم ترسیدی بخاطر روشن خاموش شدن لامپ راه پله وقتی آنا جون اومد ما رو ببره برا اولین بار 5 دیقه خودت تنها رو مبل نشسته بودی ...
نویسنده :
mamani
10:53
خال
اولین خال که در 72 روزگیت تو دست راستت دیدم ..........خیلی تعجب کردیم ...
نویسنده :
mamani
10:46
سیسمونی
سیسمونی که مامان جون همراه خاله عادله و خاله عصمت و مادربزرگ اینا آورده بودن ...
نویسنده :
mamani
19:59
عید فطر 95
اولین عید فطری که پیش مامان و بابا بودی عزیزم ...
نویسنده :
mamani
19:53